انتظارش،انتظارم سیر کرد،

آنکه میخواهد بیاید دیر کرد

تا به کی در انتظارش دیده بر در دوختن؟

آمدن؟

رفتن،ندیدن،سوختن...

ای انکه دستت میرسد بر زلف یار در حضورش نام مارا هم بیار. نیمه شعبان مبارک

<<الهم عجل لولیک الفرج>>


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 23 خرداد 1393برچسب:, | 1:42 | نویسنده : غزل |

مـــــراقــــبـــــــــ بــــاشــــیــم کـــــــافــــــر نــمــیــریــــم . . . 

گـفـتـم: سرت رو بنداز پایین زندگیتو بكن، به هیچ چیز و

هیچ كس فكر نكن، ما بی طرفیم، كار به كار كسی نداریم . . .

 

گـفـت: زیارت عـــاشــــورا را خوانده ای...

دو دسته جمله دارد، یــا ســلام است یا لــعــن؛

جامعه هم دو دسته دارد، مورد سلام اهل بیت (ع) و مورد لعنشان.

عاقبت هم دو دسته می شود، بــهــشـــت و جــهـــنــم، وســـــط نــــــدارد.


گفتم حتی بـــی طــــرف ها...!!!؟؟؟


گفت:

در زیارت عاشورا جوابت هست... 

(و شــایــعــت و بـــایــعـــت و تــــابــعــت عــلی قــتــلــــه...)

امام صادق آن بی طرف ها را هم لعـــن كرده...

البته زیاد هم بی طرف نبودند هر كه در لشكر حسین(ع) نباشد

در محفل شراب باشد یا محراب نماز... یزیدی است.

 

گفتم: زمانه عوض شده... موقعیت فرق كرده.

گفت: باز زیارت عاشورا جوابت را داده:

(و آخــــر تـــابـــع لـــه عــــلی ذلـــكـــــ) تا آخر الزمان هر كسی

مثل این ها باشد لعن شده... قرار نیست كه فامیلیش یزید باشد...

(كـــــل یــــــوم عـــــــاشـــــــورا)

در هر زمان حـــســـیــن به قتلگاه می رود . . .


كاروان حركت كرده و هر انسانی به كربلای خودش می رود...

باید تكلیفش را با خودش روشن کند، حسینی است یا یزیدی . . . ؟؟؟

 

گفتم: یعنی چـــه...!!!؟؟؟

گفت: جامعه ات را نگاه كن، اگــــــر صـــفـــــ حــســیــن (علیه السلام)

را پــیـــدا نــكــــردی بـــــه مــــــرگـــــــ جـــاهــلـــیــتـــــ مــــــردی!

كــــــافــــــــر مـــــــردی . . .


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 23 خرداد 1393برچسب:, | 1:41 | نویسنده : غزل |



در یکی از روزهای سرد ماه ژانویه و در یکی از محلات فقیر نشین در شهر واشنگتن دی سی، صبح زود مردم آن منطقه که اکثرا کارگران معدن و یا صاحب مشاغل سیاه بودند از خانه هایشان بیرون زدند تا یک روز پر از رنج و مشقت دیگر را آغاز کنند.
زنان و مردانی که تفریح و لذت در زندگیشان نامفهوم بود و به قول معروف آنها زندگی نمی کردند! بلکه به اجبار زنده بودند، ریاضت می کشیدند تا نمیرند...
آن روز طبق معمول مردم بینوا در حالی که خیلی هایشان کارگر روزمزد بودند، نمی دانستند آیا امشب هم با چند دلار به خانه باز می گردند و یا باید با دستان خالی به خانه های محقرانه شان بروند و شرمنده فرزندانشان شوند...
با این افکار خود را برای روزی مشقت بار آماده می کردند که ناگهان! صدای ویولن زیبایی از گوشه یک خرابه به گوش رسید...
آوای ویولن آنقدر زیبا و مسحور کننده بود که پای آن مردم فقیر را از رفتن باز نگه داشت...
اکثرا آنها با اینکه می دانستند اگر دیر برسند جریمه می شوند ولی بدون توجه به این مشکل در آن خرابه که اندازه یک سالن اجرای کوچک بود جمع شدند.
 حدود دو ساعت و نیم با گوش دادن به آن آهنگهای زیبا و استثنایی اشک ریختند، خندیدند و به خاطراتشان فکر کردند...
سرانجام نیز ویولونیست خیابانی که مردی سی و پنج ساله بود کارش که تمام شد ویولن خود را برداشت و آماده رفتن شد اما در میان تشویق بی امان مردم و همان حال و احوال همه را به صف کرد و به همگی که حدود سیصد نفر بودند نفری مقدار پولی داد و سپس در حالیکه برای آنان بوسه می فرستاد سوار تاکسی شد و آنجا را ترک کرد تا مردمان فقیر از فردا این ماجرا را همچون افسانه ها به دوستانشان بگویند...
اما در آن روز هیچکس نفهمید ویولونیست سی پنج ساله کسی نیست جز جاشوا بل، یکی از بهترین موسیقی دانان جهان که سه روز قبل بلیت کنسرتش هر کدام صد دلار به فروش رفته بود...
فردای آن روز جاشوا به یکی از دوستانش که از این موضوع با خبر شده بود گفت: من فرزند فقرم، آن روز وقتی در اجرای کنسرت فقط مردم ثروتمند را دیدم از خودم خجالت کشیدم که تهی دستان را از یاد برده ام به همین خاطر به آن محله فقیر نشین رفتم و همان کنسرت دو ساعت و نیم را تکرار کردم، بعد از آن هم وقتی یادم آمد که اکثر آنها به خاطر من باید جریمه شوند تمام پولی که از کنسرت نصیبم شده بود را در میان آنها تقسیم کردم و چقدر هم لذت بردم ...

*
*
چه خوب و دوست داشتنی اند انسان هایی که وقتی به منزلت و مقامی دست پیدا می کنند، مردم و گذشته شان را فراموش نمی کنند...



برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:, | 1:22 | نویسنده : غزل |



ابروهای همچو کمانت، تیر عشق را چنان بر دلم فرو برده که با هیچ مرهمی جای این زخم مداوا نمی شود!
قانون جاذبه را بهم ریخته ای با چشمانت ! و چه ظالمانه می دزدی نگاهت را از دلی که قوّت نفس هایش به دیدگان تو گره خورده!
لبخندت همچو خورشید و لبانت چون ناب ترین شهد، دل می برد از هر کسی...!
عاشقان و دلباختگان زیادی داری و من در کنج تنهایی خویش،
دیوانه وار تورا دوست دارم امّا بی آنکه، تو از حال این دل با خبر باشی!
شعرهایم را همیشه از چشمان تو می دزدم و ترانه های دلتنگی سر می دهم...
تو سرسری عبور نکن از این عاشقانه ...!
هر بار که خنده هایت را با کسی قسمت میکنی، آرام آرام جان می دهم در عبور تلخ این ثانیه ها!
ساده از من عبور نکن! تب این عشق درمان ندارد ...


برچسب‌ها:

تاريخ : جمعه 16 خرداد 1393برچسب:, | 18:17 | نویسنده : غزل |


آرامش یعنی، ایستادن در جاده ی منتهی به دشت های سر سبز بهاری و نگریستن به غروب دل انگیز خورشیدبه ضمیمه یک فنجان چای و یک موسیقی دلنشین و نوازش دلبرانه نسیم که آرام بر گونه هایت بوسه می زند.


برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 15 خرداد 1393برچسب:, | 12:52 | نویسنده : غزل |

تمام مشکل بشر این است که خیال می کند:

ظهور تنها راه نجات است

در صورتیکه مشکل اصلی خود ماییم.

 

 


برچسب‌ها:

تاريخ : یک شنبه 4 خرداد 1393برچسب:, | 18:55 | نویسنده : غزل |

تمــام  كمـد ها را زيــر و رو مـی كنم

لبـاس های بهاری

بارانـی هـا

خانگـی ها

مجلسـی هـا

خستـ‌ه مـی شوم از اين همـ‌ه رنگ و مـدل

نگاهـم به تـو گـره كـ‌ه مـی خورد ،

آرام مـی شوم .

ساده بودنت ، دنيـا مـی ارزد

مشكـی

 آرام من


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, | 22:29 | نویسنده : غزل |

هستن دخترایی که نگران پاک شدن آرایششون نیستن
چون آرایش ندارن...
هستن دخترایی که وقتی یه پسر. پولدار میبینن دلشون نمی لرزه
چون دلشون دله نه ژله...
هستن دخترایی که با دیدن ماشین پسرا کف نمیکنن
چون اینا دخترن نه دلستر...


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, | 22:26 | نویسنده : غزل |

کمبود ِ محبتت را به اشتراک بگذار با نامحرماלּ


که آناלּ این "برهنگـﮯ افکارت" را هزاراלּ لایک خواهند زد .

تاسف بار است حال و روز کسـﮯکه تشنه ﮯ نگاه دیگراלּ باشد .


برگرفته از وب محجبه ها فرشته اند


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, | 22:25 | نویسنده : غزل |

خدایا مرا

در آغوشت بستری کن

درد لاعلاجم را

خودت فقط دوایی

خدایا کاری کن که حاجت دلم با حکمت تو یکی شود


برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:, | 22:24 | نویسنده : غزل |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد
.: Weblog Themes By BlackSkin :.